كل عناوين نوشته هاي ( آرشيو شده ) عليرضا بابايي

عليرضا بابايي
[ شناسنامه ]
به هم بزن شکر و آب و آبليمو را ...... چهارشنبه 94/7/8
حال ما با دود و الکل جا نمي آيد رفيق ...... سه شنبه 94/7/7
تو را آن گونه ميخواهم که باغي باغبانش را ...... سه شنبه 94/7/7
درد من را بگذاريد به شيدايي خويش...! ...... سه شنبه 94/7/7
پريشان تو ام هرچند مي دانم نمي داني...! ...... يكشنبه 94/7/5
مي خواهم از نگاه تو هر اتفاق را ...... چهارشنبه 94/7/1
شکسته - بسته بگويم سلام ريحانه ...... چهارشنبه 94/7/1
گفته بودي که دگر زلف پريشان نکني ...... سه شنبه 94/6/31
جاي ماندن نيست،دنيا را رها کن پر بکش ...... يكشنبه 94/6/29
يک شهر را ديوانه با پيراهنت کردي ...... يكشنبه 94/6/22
عوض کردم به جايت آب تنگ و خاک گلدان را ...... يكشنبه 94/6/22
انکحتُ... عشق را و تمام بهار را ! ...... يكشنبه 94/6/15
مي خندم اما چشم هايم رنگ غم دارد ...... يكشنبه 94/6/15
دلم شکسته و اوضاع درهمي دارد ...... يكشنبه 94/6/8
اصلا! خدا دوباره تو را داد ؟يا...گرفت؟ ...... جمعه 94/6/6
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
  ==>   ليست غير آرشيوي ها