كل عناوين نوشته هاي (
آرشيو شده
)
عليرضا بابايي
عليرضا بابايي
[ شناسنامه ]
جسم را از چنگ پيراهن گرفتي... خوب شد
......
دوشنبه 93/2/15
بي وفايي پيش چشم اين اهالي خوب نيست
......
دوشنبه 93/2/15
بماند بين مــا اين رازها بيني و بين الله!
......
يكشنبه 93/2/14
بنشين فقط يکبار با من، پاي شعرم
......
يكشنبه 93/2/14
دلم هميشه پر است از زمانه ي تلخ
......
يكشنبه 93/2/14
تاريکم اي يلدا، مهتاب ميخواهم
......
شنبه 93/2/13
باران کم کم از نفس افتاده ي بهار!
......
شنبه 93/2/13
من و تو هر دو به يک شهر و ز هم بي خبريم
......
شنبه 93/2/13
شانه ات رادير آوردي سرم را باد برد
......
جمعه 93/2/12
رو به روي پنجره ديوار باشد بهتر است
......
جمعه 93/2/12
تو را آن گونه ميخواهم که باغي باغبانش را
......
جمعه 93/2/12
يا ما نمي فهميم يا اين ها نمي فهمند
......
جمعه 93/2/12
مي شوي با من عجين، حتي از اين هم بيش تر
......
پنج شنبه 93/2/11
اي آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
......
پنج شنبه 93/2/11
شکستني تر از آنم که سنگ برداري
......
چهارشنبه 93/2/10
<
<<
41
42
43
44
45
>>
>
==>
ليست غير آرشيوي ها
سفارش تبليغ