كل عناوين نوشته هاي (
آرشيو شده
)
عليرضا بابايي
عليرضا بابايي
[ شناسنامه ]
اين شعر شايد شعر تلخ آخرين باشد
......
سه شنبه 91/11/10
آه ! يـک روز هـمين آه تـو را مـي گـيرد
......
سه شنبه 91/11/10
مگسي را کشتم
......
سه شنبه 91/11/10
من بيست و هفت سال خودم را دويده ام
......
يكشنبه 91/11/8
مرا راه گلو اي بغض غم، وا مي کني يا نه
......
جمعه 91/11/6
بگذار لبخندت دلم را بُرده باشد
......
جمعه 91/11/6
گفتم که در نبود تو از دست مي روم
......
پنج شنبه 91/11/5
سايه سنگ بر آينه خورشيد چرا؟
......
پنج شنبه 91/11/5
ز باغ پيرهنت چون دريچه ها وا شد
......
پنج شنبه 91/11/5
تنها اگر به خلوت رويا نشسته ام
......
پنج شنبه 91/11/5
گاهي مسير جاده به بن بست مي رود
......
پنج شنبه 91/11/5
وقت جان كندن من بود ،نمي دانستم
......
چهارشنبه 91/11/4
طوفان درونم به خدا تـاب ندارد
......
چهارشنبه 91/11/4
سبز سبزم ، نفس باور من بارانيست
......
چهارشنبه 91/11/4
همنيشين گل شدم ديدم که خارم سال ها
......
چهارشنبه 91/11/4
<
<<
76
77
78
79
80
>>
>
==>
ليست غير آرشيوي ها
سفارش تبليغ