سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 544 ، بازدید دیروز: 947 ، کل بازدیدها: 13095821


صفحه نخست      

سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

بدست علیرضا بابایی در دسته شهریار تاریخ : 93/1/22 ساعت : 4:17 عصر

شهریار گریان

 

سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

 

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

 

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

 

پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

 

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

 

سیزده را همه عالم به در امروز ز شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

 

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه‌ی معشوقه‌ی خود می‌گذرم

 

شهریار


پ ن : استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو روز "سیزده به در" با همسر و بچه به بغل میبینه


دیگر اشعار : شهریار
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

بدست علیرضا بابایی در دسته شهریار تاریخ : 91/12/15 ساعت : 6:41 عصر

 

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است

روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

 

متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است

 

چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم

این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

 

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی

لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است

 

لوح خدانمایی و آینه ی تمام قد

بهتر از این چه تکیه بر، منصب و جاه کردن است؟

 

ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این

قول و غزل نوشتنم، بیم گناه کردن است

 

لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن

چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

 

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی

از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

 

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه

سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است

 

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟

این هم اگرچه شکوه ی شحنه به شاه کردن است

 

عهد تو "سایه" و "صبا" گو بشکن که راه من

رو به حریم کعبه ی "لطف اله" کردن است

 

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی

پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

 

بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را

کوزه ی آب زندگی توشه راه کردن است

 

خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم

بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است

 

شهریار

 


دیگر اشعار : شهریار
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن