بازدید امروز: 638 ، بازدید دیروز: 947 ، کل بازدیدها: 13095915


صفحه نخست      

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 97/3/8 ساعت : 3:26 عصر

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت  که زخم های دل خون من علاج نداشت

 

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت

که زخم های دل خون من علاج نداشت

 

تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم

که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت

 

منم ! خلیفه ی تنهای رانده از فردوس

خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت

 

تفاوت من و اصحاب کهف در این بود

که سکه های من از ابتدا رواج نداشت

 

نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم

چراغ نه ! که به گشتن هم احتیاج نداشت

 

#فاضل_نظری


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 97/2/31 ساعت : 11:41 صبح

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج  حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

 

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج

حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

 

ای موی پریشان تو دریای خروشان

بگذار مرا غرق کند این شب مواج

 

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم

یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج

 

 ای کشتهء سوزاندهء بر باد سپرده

جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

 

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی

صندوقچه ای را که رها گشته در امواج

 

فاضل نظری


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 97/1/18 ساعت : 11:53 صبح

ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا

 

ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا

باران بی ملاحظه ی ناگهان بیا

 

چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر

ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا

 

مگذار با خبر شود از مقصدت کسی

حتی به سوی میکده وقت اذان بیا

 

شُهرت در این مقام به گمنام بودن است

از من نشان بپرس ولی بی نشان بیا

 

ایمان خلق و صبرِ مرا امتحان مکن

بی آنکه دلبری کنی از این و آن بیا

 

«قلب» مرا هنوز به یغما نبرده ای!

ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا

 

فاضل نظری


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 95/12/1 ساعت : 12:6 عصر

نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام

 

نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام

یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام

 

پاسخ ساده ی من سخت تر از پرسش توست

عشق درسی ست که من نیز نیاموخته ام

 

رو سیاه محک عشق شدن نزدیک است

سکه ی «قلب» زیانی ست که نفروخته ام

 

برکه ای گفت به خود، ماه به من خیره شده ست

ماه خندید که من چشم به «خود» دوخته ام

 

شده ام ابر که با گریه فرو بنشانم

آتش صاعقه ای را که خود افروخته ام

 

 

فاضل نظری 


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

حکایت تو که دنیا تو را نیازرده ست

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 95/11/28 ساعت : 6:55 عصر

پرنده مرده

 

حکایت تو که دنیا تو را نیازرده ست

دلی گرفته در آیینه های افسرده است

 

حکایت من در مشت روزگار دچار

پرنده ای ست که پیش از رها شدن مرده ست

 

یکی پرنده یکی دل ! دو سرنوشت جدا

که هر یکی به غم دیگری گره خورده ست

 

به باغ رفتم و دیدم ان شقایق سرخ

که پیش پای تو روییده بود پژمرده ست

 

خلاصه ی همه ی رنج های ما این است

پرنده ای که دل اورده بود دل برده است

 

فاضل نظری


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت

بدست علیرضا بابایی در دسته فاضل نظری تاریخ : 95/8/29 ساعت : 9:59 صبح

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت

 

نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت

که زخم های دل خون من علاج نداشت

 

تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم

که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت

 

منم! خلیفه تنهای رانده از فردوس

خلیفه ای که از آغاز تخت و تاج نداشت

 

تفاوت من و اصحاب کهف در این بود

که سکه های من از ابتدا رواج نداشت

 

نخواست شیخ بیابد مرا که یافتنم

چراغ نه! که به گشتن هم احتیاج نداشت

 

 

فاضل نظری


دیگر اشعار : فاضل نظری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

   1   2   3   4   5   >>   >

محبوب کردن