سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 660 ، بازدید دیروز: 947 ، کل بازدیدها: 13095937


صفحه نخست      

من سایه ای از نیمه پنهانی خویشم

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 93/6/9 ساعت : 9:12 صبح

پشیمانی و توبه

 

من سایه ای از نیمه پنهانی خویشم 

تصویر هزار آینه حیرانی خویشم

 

صد بار پشیمانی و صد مرتبه توبه

هر بار پشیمان ز پشیمانی خویشم

 

عالم همه هرچند که زندان من و توست 

از این همه آزادم و زندانی خویشم

 

تا در خم آن گیسوی آشفته زدم دست

چون خاطر خود جمع پریشانی خویشم

 

فردایی اگر باشد باز از پی امروز 

شرمنده چو حافظ ز مسلمانی خویشم.....

 

قیصر امین پور 


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

هر روز بی تو روز مباداست!

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 92/12/7 ساعت : 11:19 صبح

روز مبادا

 

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه بایدها ...

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض می خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می کنم:

باشد برای روز مبادا!

اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند؟

شاید

امروز نیز روز مبادا باشد!

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه بایدها ...

هر روز بی تو

روز مباداست!

 

قیصر امین پور


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

دلم چه می شود

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 92/5/22 ساعت : 2:22 عصر

از تمام رمز و راز های عشق  جز همین سه حرف  جز همین سه حرف ساده ی میان تهی  چیز دیگری سرم نمی شود  من سرم نمی شود  ولی..  راستی  دلم چه می شود     قیصر امین پور

 

از تمام رمز و راز های عشق

جز همین سه حرف

 جز همین سه حرف ساده ی میان تهی

چیز دیگری سرم نمی شود

من سرم نمی شود

ولی..

راستی

دلم چه می شود

 

قیصر امین پور


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

روزهای خوب

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 92/4/17 ساعت : 11:21 عصر

 

ای «روزهای خوب» که در راهید! ای جاده های گمشده در مه ! ای روزهای سخت ادامه ! از پشت لحظه ها به در آیید !  ای روز آفتابی ! ای مثل چشم های خدا آبی ! ای «روز آمدن» ای مثل روز، آمدنت روشن !  این روزها که می گذرد، هر روز در «انتظار آمدنت» هستم !  اما با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟  قیصر امین پور

 

ای «روزهای خوب» که در راهید!

ای جاده های گمشده در مه !

ای روزهای سخت ادامه !

از پشت لحظه ها به در آیید !

 

ای روز آفتابی !

ای مثل چشم های خدا آبی !

ای «روز آمدن»

ای مثل روز، آمدنت روشن !

 

این روزها که می گذرد، هر روز

در «انتظار آمدنت» هستم !

 

اما

با من بگو که آیا، من نیز

در روزگار آمدنت هستم؟

 

قیصر امین پور

 


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

قطار میرود تو میروی

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 92/3/23 ساعت : 4:45 عصر

 

قطار میرود  تو میروی  تمام ایستگاه میرود

 

قطار میرود

 تو میروی

 تمام ایستگاه میرود

 و من چقدر ساده ام

 که سالهای سال

 در انتظار تو

 کنار این قطار ایستاده ام

 و همچنان

 به نرده های ایستگاه رفته

 تکیه داده ام.

 

قیصر امین پور

 


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصرامین پور تاریخ : 92/3/19 ساعت : 12:58 عصر

 

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟

 

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟

شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

 

پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی

گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

 

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را

چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

 

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم

آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟

 

رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند

حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟

 

قیصرامین پور

 


دیگر اشعار : قیصرامین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

دلم قلمرو جغرافیای ویرانی ست

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین‌پور تاریخ : 92/2/6 ساعت : 2:12 عصر

دلم قلمرو جغرافیای ویرانی‌ ست

 

 

دلم قلمرو جغرافیای ویرانی ست

هوای ناحیه‌ ی ما همیشه بارانی ست

دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه

همیشه برزخ دل تنگه ی پریشانی ست

مهار عقده ی آتشفشان خاموشم

گدازه‌ های دلم دردهای پنهانی ست

صفات بغض مرا فرصت بروز دهید

درون سینه ی من انفجار زندانی ست

تو فیض یک اقیانوس آب آرامی

سخاوتی، که دلم خواهشی بیابانی ست

 

قیصر امین پور

 


دیگر اشعار : قیصر امین‌پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

زندگی ترکیب شادی با غم است

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 91/12/21 ساعت : 11:4 صبح

 

زندگی ترکیب شادی با غم است

 

درکتاب چار فصل زندگی

صفحه ها پشت سر هم میروند

هریک از این صفحه ها ، یک لحظه اند

لحظه ها با شادی و غم میروند

 

 آفتاب و ماه ، یک خط در میان

گاه پیدا ، گاه پنهان می شوند

شادی و غم نیز هریک لحظه ای

بر سر این سفره مهمان می شوند

 

گاه اوج خنده ی ما گریه است

گاه اوج گریه ی ما خنده است

گریه ، دل را آبیاری می کند

خنده یعنی اینکه دلها زنده است 

 

زندگی ترکیب شادی با غم است

دوست میدارم من این پیوند را

گرچه میگویند شادی بهتر است

دوست دارم گریه با لبخند را

 

قیصر امین پور

 


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 91/11/5 ساعت : 4:2 عصر

 

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟

 

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟

خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟

نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن

طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟

طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن

آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟

طالع تیره ام از روز ازل روشن بود

فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟

من که دریا دریا غرق کف دستم بود

حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟

گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم

دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟

آمدم یک دم مهمان دل خود باشم

ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا

 

قیصر امین پور

 


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

گر چه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود

بدست علیرضا بابایی در دسته قیصر امین پور تاریخ : 91/9/28 ساعت : 2:2 صبح

همه طول سفر یک چمدان بستن بود

 

گر چه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود

موج موج دل مـــن تشـــنه پیوســتن بــود

 

یک دم آرام ندیـدم دل خـود را همـه عمــر

بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

 

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما

خواستنها همه موقوف توانستن بود

 

کاش از روز ازل هیــچ نمی دانستـــم

که هبوط ابدم از پی دانستن بود

 

چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت

همه طول سفر یک چمدان بستن بود

 

قیصر امین پور

 


دیگر اشعار : قیصر امین پور
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

   1   2      >

محبوب کردن