امشب که بغض دارم و شور سه تار نیست
از من به جز نوشتن شعر انتظار نیست
شل میکنم فقط گره ی روسریم را
از بغض لعنتیم که راه فرار نیست!
شومینه روشن است و تعجب نمیکنم
وقتی که به هوای بهار اعتبار نیست!
لم می دهم که بشنوم اخبار روز را
وقتی دلم برای کسی بیقرار نیست!
این پرده را کنار بزن تا بگویمت
در باغچه، نشانه ای از برگ و بار نیست
باید بپرسم از همه ی مردمان شهر
بر شاخه ی درخت شما هم بهار نیست؟!!
"مریم آرام "
با تشکر از مجتبی عزیز بخاطر پیشنهاد این شعر زیبا
دیگر اشعار : مریم آرام
نویسنده : علیرضا بابایی