از من گرفتی خلوت بکر جهان ات را
می خواستم مهتاب باشم آسمان ات را
می شد اگر می خواستی،مانند تن پوشی
دور تنم محکم بپیچی بازوانت را
هم دوست دارم غرق عشقی آتشین باشی
هم تشنه ام نفرین کنم هم بسترانت را
تنها شرابت را بنوش و دلربایی کن
بی من ننوش اما تو ... جام شوکرانت را
بوسیدن تو آرزویی غیر ممکن نیست
من می رسانم بر لبم یک روز جانت را
مهتاب یغما
دیگر اشعار : مهتاب یغما
نویسنده : علیرضا بابایی