خون به دلم کرد و کناری گذاشت
در سبدم عشق اناری گذاشت
تا ببرد صبر و قرار از دلم
با دل تو عشق قراری گذاشت
خوار مرا خواست اگر در فراق
همدم گلهای تو خاری گذاشت
هیچ سری نیست که بی سرّ اوست
عشق به دوش همه باری گذاشت
عقل پریشانشده دید و گذشت
عشق اگر راه فراری گذاشت
قبل تو و بعد تو چیزی نبود
بین دو پاییز بهاری گذاشت
مژگان_عباسلو
دیگر اشعار : مژگان عباسلو
نویسنده : علیرضا بابایی