سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 517 ، بازدید دیروز: 947 ، کل بازدیدها: 13095794


صفحه نخست      

عشق آمد و میدانم در خویش نمی مانم

بدست علیرضا بابایی در دسته ویدا فرهودی تاریخ : 91/10/14 ساعت : 1:54 صبح

چون قطره ی بارانی حیران و پریشانم

 

 

عشق آمد و میدانم در خویش نمی مانم

در تابش جاویدش ، گم می شود ایمانم

 

از من خبری از«من»اینک زچه می پرسی

چون قطره ی بارانی حیران و پریشانم

 

در اشک نمیگنجم، در شعر نمی پایم

پر شور تر از اینم ،شفاف تر از آنم

 

هم وزن شکوفایی ،بر شاخه ی شیدایی

دیوانگی دل را بر گوش که بر خوانم؟

 

این پنجرهء عادت ،آبی شو از این فرصت

تا مژدهء سرخش را در شهر بگردانم

 

عشق آمد و میدانم در سینه نمی ماند

پرواز خیال است او بر پهنهء حرمانم

 

چون حادثهء رویا ، مهتابی و بی پروا

زیباست عبور او از گوشهء کتمانم

 

عشق آمد و می دانم وقتی که گذشت از من

از شعر شوم جاری در خاطره می مانم

 

ویدا فرهودی

 


دیگر اشعار : ویدا فرهودی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن