توجهی به تکاپوی این پلنگ نکن
به تیررس که رسیدم بزن، درنگ نکن
تمام حیثیت کوه از شکوه من است
نه افتخار به فتح دو تکه سنگ نکن
مرا به چنگ بیاور چه زنده، چه مرده
به قدر ثانیه ای فکر نام و ننگ نکن
غرور دشت پر از رد گام های من است
مرا اسیر قفس های چشم تنگ نکن
درست بین دو ابروم را نشانه بگیر
به قصد کشت بزن، لحظه ای درنگ نکن
همیشه اول و آخر تو می بری از من
تمام وقت را صرف صلح و جنگ نکن
فقط بخواه به پایت نمرده جان بدهم
برای کشتن من خواهش از تفنگ نکن
امیر اکبرزاده
پی نوشت : عکس پلنگ نداشتم عکس ببر گذاشتم
دیگر اشعار : امیر اکبرزاده
نویسنده : علیرضا بابایی