می شود عاشقِ دلداده و یارم باشی؟
و به کوتاهیِ"یک عمر"کنارم باشی؟
حسرتِ دیدنِ تو،کرده زمین گیر مرا
«دردِ بیچاره»منم!کاش دچارم باشی
سوختم،سوختم از گرمی احساساتم
آهِ مرداد شدم تا تو بهارم باشی
بی قرارت شده ام در تب و تابم هرشب
می شود«عشق»تو یک لحظه قرارم باشی؟
ترسم از مرگ و از آن رفتن اجباری نیست
ترسم آن است که«تو»چوبه ی دارم باشی
آه!یارم نشدی،کاش که بعد از مرگم
شمعِ جا مانده به پهلوی مزارم باشی
رقیه نوری پور
دیگر اشعار : رقیه نوری پور
نویسنده : علیرضا بابایی