سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 1645 ، بازدید دیروز: 805 ، کل بازدیدها: 13097727


صفحه نخست      

شب دلواپسی ها هرقدر بی ماه تر بهتر

بدست در دسته حامد عسکری تاریخ : 93/1/27 ساعت : 3:17 عصر

شب دلواپسی ها هر قدر بی ماه تر بهتر

شب دلواپسی ها هرقدر بی ماه تر بهتر

که شاعر در شب موهای تو گمراه تر بهتر

 

برای شانه های شهر متروکی شبیه من

تکانهای گسل یکدفعه و ناگاه تر بهتر

 

چه فرقی می کند من چند سر قلیان عوض کردم ؟

برای قهوه چی ها مرد خاطر خواه تر بهتر

 

ندانستی که روی بیت بیتش وزن کم کردم

نوشتی شعرهایت شادتر کم آه تر بهتر

 

نه اینکه قافیه کم بود نه ! در فصل تابستان

غزل هم مثل دامن هرقدر کوتاه تر بهتر 

 

حامد عسکری


دیگر اشعار : حامد عسکری

او استکان چایی خود را نخورد و رفت

بدست در دسته حسین زحمتکش تاریخ : 93/1/27 ساعت : 3:5 عصر

او استکان چایی خود را نخورد و رفت

او استکان چایی خود را نخورد و رفت

بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت


گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی

تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت


گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات

یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت


گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!

در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت


یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال

او استکان چایی خود را نخورد و رفت


حسین زحمتکش


دیگر اشعار : حسین زحمتکش

پریدی از من و رفتی به آشیانه ی کی ؟

بدست در دسته مهدی فرجی تاریخ : 93/1/27 ساعت : 2:16 عصر

هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت

پریدی از من و رفتی به آشیانه ی کی ؟

بگو کجایی و نوک میزنی به دانه ی کی ؟


هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت

پناه می بری از غصه ها به شانه ی کی ؟

 

شبی که غمزده باشی تو را بخنداند

ادای مسخره و رقص ناشیانه ی کی ؟

 

اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی

فرار کنی از خانه با بهانه ی کی ؟

 

تو مست میشوی از بوی بوسه ی چه کسی ؟

تو دلخوشی به غزل های عاشقانه ی کی ؟

 

اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این

که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی ... !

مهدی فرجی

دیگر اشعار : مهدی فرجی

عشق من! بگذار تا راحت فراموشت کنم

بدست علیرضا بابایی در دسته شهراد میدری تاریخ : 93/1/27 ساعت : 1:52 عصر

عشق من! بگذار تا راحت فراموشت کنم

 

عشق من! بگذار تا راحت فراموشت کنم

در میان این شب تاریک، خاموشت کنم

 

دست بردار از سر عریانی بغضم، بس است

نه نمیخاهم که هق هق، آسمان پوشت کنم

 

جرعه جرعه زهر مارم شد تمام زندگی

شوکران هستی چه اصراری که هی نوشت کنم

 

پانته آ ! من آبراداتاسی که گفتی نیستم

پس چرا یاد از تو و ویرانه ی شوشت کنم

 

بعد از این بیجا کنم در شعر، شب را موی تو

یا که صبحم را شبیه آن بناگوشت کنم

 

تا ابد دلتنگ می گیرم خودم را در بغل

نیستم گستاخ دیگر فکر آغوشت کنم

 

میروم از آتشت سودابه، بیرون روسپید

بهتر از آن است که خود را سیاووشت کنم

 

گرچه دل کندن همان مرگ است ناچارم ولی

در شب جشن تولد، شمع خاموشت کنم

 

شهراد میدری


دیگر اشعار : شهراد میدری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

نیستم تا مدتی، حتی کنار خویشتن

بدست علیرضا بابایی در دسته فاطمه سادات بحرینی تاریخ : 93/1/26 ساعت : 10:55 صبح

نیستم تا مدتی، حتی کنار خویشتن

 

نیستم تا مدتی، حتی کنار خویشتن

میروم تا گم شوم در انتظار خویشتن

 

انزوا شد آخرین راهم، تو میدانی چرا

چون گرفتی عشق را در انحصار خویشتن

 

چشم خود دیگر مچرخان در پی چشمان من

گم شدم در تاریِ گرد و غبار خویشتن

 

من خودم را ترک خواهم کرد،باور میکنی؟

له شدم ازبس شدم عمری سوار خویشتن

 

نیست لای بقچه ام جز نان خشکی سوخته

خود خبر دارم که از دار و ندار خویشتن

 

گر خدا یاری کند حتی نفس را زودتر

ترک خواهم کرد من، تحت فشار خویشتن

 

پشت هر آئینه ای نقاش چشمان تو هست

من چه زیبا میشوم در استتار خویشتن

 

مدتی غرق سکوتی تلخ، اما زنده ام

گرچه میمیرم به دست انفجار خویشتن

 

خسته ام از بی زبانی، لال ماندن تا کجا؟

رازها دارم درون کوله بار خویشتن

 

یخ زدم در بارش این برف و کولاک زمان

از زمستانی که دارم در بهار خویشتن

 

در درونم زهر میریزد، کسی باور نکرد

وای میسوزد تنم از نیش مار خویشتن

 

آن قَدَر جا میگذارم خویش را در ایستگاه

تا تو برگردانی ام سمت قطار خویشتن

 

فاطمه سادات بحرینی


دیگر اشعار : فاطمه سادات بحرینی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

ای مانده بی جواب سوال جدایی ات

بدست علیرضا بابایی در دسته علی ارجمند تاریخ : 93/1/26 ساعت : 9:22 صبح

ای مانده بی جواب سوال جدایی ات  سردرگمم به قصه ی بی ردپایی ات

 

ای مانده بی جواب سوال جدایی ات

سردرگمم به قصه ی بی ردپایی ات

 

با اینکه جنس جاذبه ی هردومان یکی است

پس می زند مرا دل آهنربایی ات

 

پردیس من تویی که شده رودی از عسل

بر کوه شانه های تو گیس طلایی ات

 

ما را به سرزمین دلت جای ده ، توکه    -

پهناور است نقشه ی جغرافیایی ات    !

 

بازیچه ی مدار نشو پیش من بمان

مهتاب من بس است دگر جابجایی ات

 

یک شب بیا وفا کن و یک سر به ما بزن

بلکه زیادمان برود بی وفایی ات

 

علی ارجمند


وبلاگ شاعر


دیگر اشعار : علی ارجمند
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

امروز از برم به کجا می روی ؟ مرو

بدست علیرضا بابایی در دسته ابوالحسن ورزی تاریخ : 93/1/25 ساعت : 6:30 عصر

امروز از برم به کجا می روی ؟ مرو

 

امروز از برم به کجا می روی ؟ مرو

افسرده و ملول ، چرا می روی ؟ مرو

بیرون اگر ز خلوت ما می روی چو آه

باور مکن که از دل ما می روی ، مرو

با درد ما بساز و ز فریاد ما مترس

گر خود به جستجوی دوا می روی ، مرو

دانی که عشق ، زندگی جاودان ماست ؟

گر در هوای آب بقا می روی ، مرو

غارتگر زمانه بود در کمین ما

تنها چرا به دام قضا می روی ؟ مرو

از ما به جز نگاهی و اشکی ندیده ای

گر خسته از نوازش ما می روی ، مرو

من در رهت چو برگ خزان ، اوفتاده ام

تو بی خبر چو باد صبا می روی ، مرو


 

ابوالحسن ورزی


دیگر اشعار : ابوالحسن ورزی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

طرح آغوش تو ای دوست، معما دارد!!

بدست علیرضا بابایی در دسته عاطفه جولانی تاریخ : 93/1/25 ساعت : 10:44 صبح

طرح آغوش تو ای دوست، معما دارد!!

 

طرح آغوش تو ای دوست، معما دارد   !!

اینکه تنها، به اندازه ی من، جا دارد

اینکه لبخند تو را، بوسه ی من می شکند

اینکه موی من و دستان تو معنا دارد

یک شب از مهر، مرا مهلت بودن بسپار

تا ببینی غزلم با تو سخن ها دارد

نوبهار است و شبانگاه اگر کوتاه است

شب من با تن تو معنی یلدا دارد

قصه های تب پنهان مرا می شنوی

چشم های تو، مرا، قصد مدارا دارد

آه، امروزم اگر رفت، و دیروزم.... هیچ

لب من با لب تو صحبت فردا دارد

من جهان را همه آیینه ی چشمت دیدم

مثل ابری که نظر بر دل دریا دارد

باز باران پر از خاطره ای می بارد

لحظه هایم عطش خشکی صحرا دارد

من بیابانم و تو از دل باران خزان

وَه که روییدنِ من از تو تماشا دارد

چشم های تو مرا می شکفد... می بینی؟!!

چه غریبانه دلم با تو تمنا دارد....

اینکه آغوش تو اندازه ی من، وا شده است

چه کسی دید، که آغوش تو، من را دارد...؟؟؟!!!!

 

 

عاطفه جولانی /سیمرغ


دیگر اشعار : عاطفه جولانی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

در زندگی روزهایی هست که ...

بدست در دسته عادل دانتیسم تاریخ : 93/1/24 ساعت : 5:43 عصر

زندگی

در زندگی 
یک روز هایی میشود
که دوست داری بزنی به بیابان
بیابان پیدا نمی کنی می زنی به خیابان
با دنیا که هیچ
با خودت هم قهر می کنی
منتظری ...
منتظر ِ " اوی ِ " زند ِگیت
منتظری ببینی حواسش
اصلا به قهر کردنت هست !؟

روز هایی می شود در زندِگیت
دوست داری بهانه گیــــــر شوی
تو لوس شوی و " اوی ِ" زند گیت بگوید :
اجازه هست ؟
اجازه هست روی ِ ماه ِ شما را ببوسم ؟
اجازه هست من به دور ِ شما بگردم
اجازه هست دردهایت را مرهمی باشم 

روزی هم می شود
طـــرز نگاهـــــت
لحنِ حرفهایــــت 
نـوع رفتــــــــارت 
ســـــــــرد می شــــــود
نه اینکه واقعا اینطور باشد ... نه !
همه ی همه اش بهانه ســـت
می خواهی چــــــــیز هایی بفهمی ...
بفــــهمی
اوی ِ زندگی ات حواسش به این همه سردی هست !؟؟

و امان از آن زمانی که
نفهمند 
نفهمند 
نفهمند ... 
به یکباره
به هم می ریــــزی
از هم می پـــاشی
ســـــرد می شوی ...

بیــــــــــا جانـم
بیا ...
حواسمان؛ چشمانمان؛ دلمان
اصلا خودِ خودِ خودمان
به " گُل " زندگیمان باشد ... !


عادل دانتیســــــم


دیگر اشعار : عادل دانتیسم

تو مثل چشم دریا عاشقى و پاک و بارانى

بدست در دسته مریم حیدرزاده تاریخ : 93/1/23 ساعت : 7:56 عصر

تو مثل چشم دریا عاشقی و پاک و بارانی

 

                                                     

تو مثل چشم دریا عاشقى و پاک و بارانى

و من یک تکه از دریا ؛ ولی نمناک و طوفانى 

به یاد چشم هاى تو تفأل مى زنم امشب

ببینم مى روى آخر از اینجا یا که مى مانى

تو رو جان همانى که جدایت کرد از چشمم

همین امشب بیا در کلبه ى سردم به مهمانى

عجب روز قشنگى بود روز آشنایى مان

چه شد حالا که از آن انتخاب خود پشیمانى؟

همه بُردند از خاطر مرا ؛ من ماندم و چشمت

تو هم رفتی و یادت رفت نام ِ من به آسانى

 چه زود از یاد بُردى آن قرار روز اول را

همان که قول دادى این پریشان را نرنجانى

اگر چه رفته ای و بار دیگر بر نمى گردی ؛

ولى دیوانه ات هستم ، خودت هم خوب مى دانى

تمام شمعدانى ها برایت اشک مى ریزند

دلت آمد دل گل هاى باغم را بلرزانى ؟

و عادت درد سنگینى ست وقتی اوج مى گیرد

به من عادت نکردی ، طعم حرفم را نمى فهمى

تماشا مى کنم این قصه را زیباى من ، امــا

خُـدا را خوش نمى آید که این دل را بسوزانى


 

مریم حیدرزاده


دیگر اشعار : مریم حیدرزاده
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

محبوب کردن